به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، پروین مرادی همسر سردار شهید حاج حمید تقویفر از فرماندهان اطلاعات و عملیات در دوران دفاع مقدس و مستشارن نظامی ایران در عراق چند سوء قصدها انجام شده به جان این فرمانده را روایت کرد.
تروریست بالای سرم ایستاده بود
زمان جنگ بود و حاج حمید به دلیل مشغله کاری آن شب خانه نبود. من هم دو تا از دوستانم را که به خانه ما در کیانپارس اهواز برای دیدنم آمده بودند نگه داشتم. شب بود و همه ما در خانه خواب بودیم که ناگهان به طور اتفاقی از خواب بیدار شدم و شخصی را بالای سرم دیدم که مرا نگاه میکرد.
از جا پریدم و فریاد زدم:« تو کی هستی ؟» آن شخص غریبه پا به فرار گذاشت و از خانه خارج شد و رفت. دوستانم هم که با فریاد من از خواب بیدار شده و آن مرد غریبه را دیدند شروع به جیغ کشیدن کردند. فردا صبح وقتی حاج حمید را در محل کار دیدم ماجرا را برایش تعریف کردم. او بسیار ناراحت شد و ارزیابی کرد: «احتمالا خانه ما توسط جاسوسان شناسایی شده است. این خیلی خطرناک است دیگر هیچ یک از دوستان را به خانه نبر زیرا جان آنها هم به خطر میفتد و مسئولیتش بر عهده ماست.»
وقتی نارنجکهم نتوانست حاج حمید را شهید کند
گروهها و سازمانهای بسیاری چه در داخل کشور و چه از خارج کشور قصد ترور حاج حمید را داشتند. سال 72 ساکن یکی از محلهها بودیم. یک شب سرد زمستانی بود. حاج حمید برای دیدن اخبار به سالن پذیرایی رفته بود و بعد از دیدن اخبار از شدت خستگی همان جا به خواب رفته بود. من و بچهها که امتحانات ثلث اول را میگذراندند در اتاق انتهایی خانه بودیم.
ناگهان صدای انفجاری بلند شد که همه ما را از جا پراند. ما به سرعت از اتاق خارج شدیم تا به سمت حاج حمید برویم که دیدیم حاج حمید هم از اتاق پذیرایی خارج شده و به طرف ما میآیند همه جا تاریک بود. حاج حمید فکر کرده بود که برای ما اتفاقی افتاده است و مدام از ما میپرسید: «شما حالتان خوب است؟» اما دیدیم که دود غلیظی از اتاق پذیرایی بیرون میآمد . همه همسایههای محلهمان به کوچه آمده بودند و به دنبال علت آن انفجار بودند. بعضی از همسایهها هم از پشت بام به داخل حیاط خانهمان آمده بودند تا حال ما را جویا شوند.
فردای آن شب، پلیس و سپاه به خانه ما آمدند و محل حادثه را بررسی کردند و مشخص شد که یک گروه قصد ترور حاج حمید را داشتند و یک نارنجک دستی از پنجره سالن پذیرایی به سوی حاج حمید انداخته بودند که خوشبختانه حاج حمید آسیبی ندیده بود. فقط پتویی که زیر آن خوابیده بود به شدت سوخته بود و در و دیوارهای سالن پذیرایی پر از ترکشهای نارنجک شده بود.
از شب بعد سپاه یک سرباز مسلح برای حفاظت از حاج حمید جلوی خانه گذاشت اما حاج حمید راضی به این کار نمیشد و هر بار آن سرباز را رد میکرد اما سپاه دو را دور مراقب او بود تا اینکه حاج حمید مجبور شد برای امنیت بیشتر به تهران منتقل شود.
سومین رَد زنی جاسوسهای بینالمللی
پس از منتقل شدن به تهران و چند سال سکونت در شهرری،حفاظت سپاه به حاج حمید تأکید کرد که باید دوباره منزل را جابجا کنید. اما حاج حمید قبول نکرد تا اینکه حفاظت متوجه شد که یک گروه از خارج کشور برای ترور حاج حمید وارد تهران شده است و این بار دیگر حاج حمید مجبور شد که مجدد به محله دیگری در تهران نقل مکان کند.
نقشه آمریکا برای ترور و دستگیری حاج حمید
با آغاز تحرکات گروه تروریستی داعش و حضور اثرگذار و میدانی حاج حمید،نامهای از وزارت اطلاعات به سرلشکر حاج قاسم سلیمانی ارسال و در آن گزارشی مبنی بر ترور یا دستگیری حاج حمید توسط عوامل خود فروخته به آمریکا اشاره شده بود.